پرسش از ایمان
پرسش از حقیقت ایمان و رابطه ایمان و پرسش.
ایمانگرایی را اغلب با سورن کیرکگارد و کتاب معروفش ترس و لرز می شناسند آنجا که در جستجوی حقیقت ایمان داستان ابراهیم و اسحاق را می کاود. البته همین داستان در کتاب مقدس مسلمان با تفاوتهایی روایت می شود.
اینجا نمی خواهم بدین مسائل بپردازیم بلکه قصد آن دارم که ایمان را در داستان ابراهیم و خدایش جستجو کنم. آنجا که می خواهد کیفیت زنده شدن مردگان را ببیند. چنان که در قرآن آمده است:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی (سوره بقره آیه 260)
درخواستی یا سوالی که جوابش پرسش از ایمان است. آیا ایمان در مقابل پرسش است؟ و آیا پرسش حداقل به صورت ظاهری در مقابل ایمان قرار دارد؟
سه مفهوم در این آیه وجود دارد که باید پیرامون آن بحث کرد. مفهوم ایمان و پرسش و اطمینان قلب.
قبل از هر چیز نکته ای را لازم است یادآوری کنیم. مرحوم علامه در تفسیر المیزان مفصلا توضیح می دهند که ابراهیم خلیل به زنده کردن مردگان توسط پروردگار اعتقاد داشته و تنها می خواسته بر چگونگی(کَیْفَ) این امر احاطه و علم پیدا کنند.
و نکته دیگر اینکه لازم است تاملی در باب سوالات مطرح شده از جانب پروردگار صورت گیرد زیرا قاعدتا باریتعالی بر همه جوانب امر علم داشته و سوالشان از باب رفع مجهول نمی تواند باشد. اینکه داستانهایی که روایت می شود اولا عین واقع است یا شیوه روایت داستان به گونه انتخاب شده که رسالت هدایتی وحی را به انجام برساند؟ و ثانیا در هر کدام از فرضهای مزبور معنای سوالهای مطرح شده چه می تواند باشد که به علم باری خدشه ای وارد نشود؟
از این گذشته بالاخره ابراهیم خلیل از جهت ایمان مورد پرسش قرار گرفته است. و بدان جوابی داده است. اگر اینطور بگوییم که با دانستن کیفیت زنده کردن مردگان ایمان حضرت ابراهیم وارد مرحله بالاتری می شود یعنی مرحله اطمینان قلب. آنگاه دلیل پرسش حضرت ابراهیم مشخص می شود یعنی افزایش ایمان.
اما اینکه چرا پس از این پرسش، حضرت ابراهیم، راجع به ایمانش مورد سوال قرار می گیرد؟ شاید بشود گفت که در اینجا یک ذهنیت عمومی به ظاهر درست مطرح شده است. یعنی هر کس ایمان دارد لازمه اش اطاعت محض و گوش به فرمان بودن و پرسش نکردن است. اما بلافاصله در جواب، این ذهنیت عمومی مورد خدشه قرار می گیرد و انسان را متوجه حقیقت بالاتری در مورد ایمان می کند یعنی افزایش معرفت و رسیدن به مرحله بالاتری از ایمان. انگار خداوند می خواهد بگوید ایمان به آنچه غیرعقلانی و غیرواقعی است لازمه اش تعبد محض و پرسش نکردن است آنچنان که تصور عمومی چنین است اما ایمان بدان چه حقیقی و عقلانی است لازمه اش پرسشگری و حرکت به سمت مراتب بالاتر ایمان است می خواهد بگوید بدون پرسش به اطمینان قلب نمی رسید چنان که ابراهیم خلیل هم از همین راه به اطمینان قلب رسید.
ایمان در قلب قرار دارد، گفته اند قلب حقیقت انسان است از آن جهت که تغییر می کند یعنی تحول ویژگی بنیادی قلب است، و اطمینانی که بر این تحول عارض می شود آن را ایمان می نامند، البته اطمینان ایمانی، اطمینانی است که قابلیت آن را دارد که از دل آن اطمینانی بالاتر بیرون بیاید. انگار نمی شود انسان را در دریای متلاطم تحول رها کرد زیرا احتمالا من و خویشتن را از دست خواهد داد ایمان در رابطه با قلب همان کاری را می کند که من در ربطه با علم انجام می دهد. من متحول است در عین حال ساکن هم هست و ایمان نیز چنین است. و از اینجا مشخص می شود انسان ناگزیر از ایمان است حالا می خواهد به باریتعالی تعلق بگیرد یا به اصنام و یا به هر چیز دیگری. و همانطور که پرسش موتور محرکه علم است موتور محرکه ایمان نیز می باشد.
- ۹۳/۰۶/۲۴
مطالب خوبی گذاشتی ولی تعجب میکنم چرا اینقدر بازدیدت کمه
می خوام یه روش خوب بهت معرفی کنم واسه بالا بردن بازدیدکنندگان وبلاگت
برو تو سایت 24 آی پی عضو شو بعد رو گزینه کسب امتیاز کلیک کن بعد امتیازات رو به وبلاگ خودت اختصاص بده بعد می بینی که چجوری بازدید وبلاگت بالا میره حتما امتحان کن
اینم آدرسش
www.24ip.ir